دومین جشنواره توت و اتفاقاتی که قرار بود رقم بخوره و ...
نویسنده آهویی
یادش بخیر ..
قرار بود همین جمعه که گذشت، شادترین روز هفته و ماه مان باشد.. قرار بود ما فقط، نظاره گر خنده کودکان و شور و شوق بزرگترها و غنج رفتن دلها باشیم اما به جای آن، در کمال ناباوری، شاهد آغاز تجاوزی آشکار و شهادت هموطنان مظلوممان شدیم وهمچنان در غم از دست دادن عزیزان مان عزاداریم.
امروز با تمام غمی که در دل داشتیم بدون حضور مردم مهربان شهرمان، کیک #جشنواره_توت_شاندیز را بریدیم و نتوانستیم شادی جشنواره را عیان کرده و با شهروندان مان، تقسیم نماییم.
فرصتی پیش آمد تا در هیاهوی این روزها، عکسهای قبل از شروع جشن را ورق بزنیم و چقدر جای حضور گسترده، سبز و مهربان تان را میان این عکسها خالی دیدیم و بغض هامان را فرو خوردیم.
کلیپ کوتاهی را مرور کردیم که عوامل کارگروه جشنواره در حال آماده سازی مراسم، در ساعت ۲ شب بودند و شور و شوقی که نه خستگی می شناخت و نه حس اضافه کاری ... و حتی عکس مردمانی که صبح روز بعد بی خبر از لغو شدن ها، آمدند و در سکوت و بهت اتفاقات، کمی ماندند و خستگی بدر کردند.
این روزها می گذرد، غممی رود و روسیاهی ایامِ تاری که برایمان نوشتند به زغال، می ماند... ما می مانیم و شوق شکفتن های تازه ... شوق زندگی های نکرده و دورهمی های نداشته... گرم می گیریم تا آتش امیدمان، شعله ورتر بماند برای سال بعد و جشنواره ای درخشان تر...
حضورتان را پر انرژی نگه دارید که ما ایرانیان مظهر مقاومت و سربلندی هستیم
یقین داریم تابستان ۱۴۰۵، شما را روی فرش رنگین طبیعت شاندیز، خواهیم دید